تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۵۰
کد مطلب : ۸۳۸
۰
plusresetminus
نقد و بررسی دیدگاه احمد حسن درباره رجعت

چکیده
یکی از مدعیان دروغینی که در سال‌های اخیر با استفاده از ابزار جهل، عده‌ای از ساده‌دلان را فریفته است، احمد بن اسماعیل معروف به احمد الحسن است. وی که خود را با چهار واسطه فرزند امام مهدی می‌خواند مدعی است پس از پایان یافتن عمر شریف امام مهدی دوازده نفر از فرزندان آن حضرت _ که همگی مهدی و قائم هستند _ به ترتیب جانشین ایشان خواهند شد. بنابر این رجعت امامان معصوم نه در زمان امام مهدی بلکه در زمان دوازدهمین فرزند آن حضرت آغاز می‌شود و مقصود از مهدی در روایاتی که از آغاز شدن رجعت در دوران امام مهدی سخن می‌گویند امام زمان نیست، بلکه مهدی بیست و چهارم _ یعنی دوازدهمین فرزند از فرزندان امام مهدی _ است و البته وی خود را اولین مهدی از فرزندان امام مهدی می‌پندارد.
نوشتار پیش رو تلاشی است برای پاسخ به ادعای یادشده. در این نوشتار کوشش شده است ثابت شود بر اساس تصریحات متعددی که در روایات فراوانی وجود دارد، رجعت در دوران امام مهدی آغاز خواهد شد و در این روایات، قراین داخلی و خارجی بسیاری وجود دارد که مانع حمل آن بر مهدی بیست و چهارم می‌شود. بنابر این، نظریۀ مهدیان پس از مهدی _ صرف‌نظر از اشکالات متعدد دیگری که دارد _ به دلیل تعارض با روایات رجعت باطل است.

مقدمه
مذاهب و فرقه‌های خودساخته را می‌توان از بزرگ‌ترین آفت‌هایی شمرد که پیکره ادیان را در طول تاریخ به سختی آزرده‌اند و مانع بزرگی در مسیر نشو ونما و ثمربخشی آن بوده‌اند. این فرقه‌های ساختگی عمدتاً به این دلیل مقبولتی _ و لو موقت _ می‌یابند که با لطایف‌الحیل خود را منسوب به ادیان واقعی می‌کنند و با ارائه تفسیری نادرست و تأویلی باطل از متون دینی یا با تمسک به منابع غیرمعتبر و روایات ضعیف و غیرقابل‌اعتماد می‌کوشند خود را حق جلوه دهند و بدین‌وسیله برای خود مشروعیتی دست و پا کنند. البته از آن‌جا که جامعه هدف این فرقه‌ها فاقد اطلاعات تخصصی دینی و تبحر لازم برای تشخیص تفسیر غلط از درست و تأویل باطل از صحیح و منابع غیرمعتبر از معتبر و روایات ضعیف از صحیح هستند، به سرعت مفتون مستندات به ظاهر دینی شده و در دامی که برایشان گسترده شده گرفتار می‌شوند. ماجرای تمسک خوارج به آیه «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلهِ» و ارائه تفسیر نادرست از آن و صف‌آرایی در برابر امیر مؤمنان _ که خود قرآن ناطق بود _ از بهترین نمونه‌های این واقعیت تلخ است. مقابله با این فرقه‌های گمراه و گمراه کننده، شیوه‌های علمی و عملی گوناگونی دارد.
یکی از این شیوه‌های علمی، ارزیابی مستندات این فرقه‌ها با توجه به سایر آموزه‌های دین و اثبات تعارض نهفته در آن است. در ادامه ادله یکی از فرقه‌های باطل معاصر به شیوه یادشده نقد و بررسی خواهد شد. تذکر این نکته ضروری است که چه‌‌بسا فرقۀ مورد نظر از نظر اتقان و استحکام ادله و گستردگی در میان جامعه به اندازه‌ای نباشد که شایسته توجه و پاسخ‌گویی باشد، لیکن همین که آیات و روایاتی دست‌آویز فرقه‌ای باطل قرار می‌گیرد، نشان از آن دارد که آیات و روایات مربوط استعداد بدفهمی و تفسیر باطل را دارند و به همین دلیل ضروری است برای تبیین مفهوم درست آن‌ها و جلوگیری از این کج‌فهمی و سوءبرداشت‌هایی که ممکن است در آینده رخ دهد، تلاشی مضاعف انجام گیرد.
ادعای احمد بصری
احمد بصری چنین می‌پندارد که پس از امام مهدی دوازده فرزند از نسل ایشان به ترتیب جانشین آن حضرت خواهند شد و خود را _ که نواده امام مهدی می‌پندارد -اولین وصی و جانشین آن حضرت می‌داند و بر این باور است که او حکومت عدل جهانی مهدوی را پس از پایان یافتن حیات مبارک امام مهدی مدیریت خواهد کرد. مدعای یادشده در واقع حاوی دو ادعاست؛ نخست این‌که اوصیا و جانشینان امام مهدی فرزندان آن حضرت هستند و نه امامان رجعت کننده، و دوم این‌که مطلب یادشده بر او تطبیق می‌یابد و او خود را فرزند و وصیّ امام مهدی می‌داند.
بنابراین او هم باید دلایل استواری بر کبرای کلی خود _ ادعای نخست _ ارائه نماید و هم با ادله متقنی مدعای صغروی خود _ ادعای دوم _ را اثبات نماید. صرف‌نظر از این‌که او به لحاظ صغروی هیچ دلیل قابل اعتنایی در اختیار ندارد. مدعای نخست او از ابعاد گوناگونی قابل نقد است (نک: آیتی، 1392؛ شهبازیان، 1392). از جمله این‌که ادعای یادشده با اعتقاد به آغاز شدن رجعت ائمه در دوران حیات امام مهدی در تناقض آشکار است؛ چرا که اگر عصر رجعت در دوران حاکمیت امام مهدی آغاز گردد و امامان معصوم دیگربار به دنیا بازگردند، طبیعتاً پس از پایان یافتن حیات مبارک امام مهدی آنان عهده‌دار وصایت و جانشینی آن حضرت خواهند بود و در نتیجه نمی‌توان از شخص یا اشخاص دیگری به عنوان اوصیا و جانشینان امام مهدی یاد کرد.
تعارض آشکار ادعای احمد بصری با مسئله رجعت، او را مجبور به چاره‌اندیشی برای حل این مشکل کرده است و او برای حل آن مدعی شده که رجعت در دوران آخرین مهدی از فرزندان امام مهدی رخ خواهد داد و امامان معصوم نه پس از پایان حیات امام زمان، بلکه پس از رحلت دوازدهمین مهدی از نسل آن حضرت به دنیا باز خواهند گشت.
وی در این باره چنین می‌نویسد:
و اعلم ایضاً ان المهدیین علامات الساعة و میقاتها فباخرهم یختم هذا العالم الجسمانی و یبدأ عالم الرجعة ثم القیامة. (احمد الحسن، 1431: ج4، 308)
او در جایی دیگر چنین می‌نویسد:
و عالم الرجعة یبدا مع نهایة ملك المهدی الثانی عشر و هو القائم الذی یخرج علیه الحسین. (همو: 293)
ادعای یادشده با این اشکال مواجه خواهد بود که در منابع حدیثی روایات متعددی وجود دارد که از بازگشت امام حسین یا سایر ائمه در زمان امام مهدی سخن می‌گویند. به عنوان نمونه از امام صادق چنین روا یت شده است:
... ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» خروج الحسین فی سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب لكل بیضة وجهان المؤدون إلی الناس أن هذا الحسین قد خرج حتى لا یشك المؤمنون فیه وإنه لیس بدجال ولا شیطان والحجة القائم بین أظهرهم فإذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین أنه الحسین جاء الحجة الموت فیكون الذی یغسله ویكفنه و یحنطه ویلحده فی حفرته الحسین بن علی ولا یلی الوصی إلّا الوصی؛ (كلينی، 1363: ج8، 206)
...مقصود از «سپس بار دیگر شما را بر آن‌ها غلبه دادیم» خروج حسین است با هفتاد تن از یاران وفادار خود که کلاه‌خودهای زرین دو سو بر سردارند و به مردم خبر می‌دهند که این حسین است که رجعت کرده و بیرون آمده تا مؤمنان درباره آن حضرت شک و تردید نکنند و بدون تردید او دجال و شیطان نیست و هنوز حجت قائم بین مردم است. و چون در دل مؤمنان این مطلب استوار شود که او حسین است، اجل حجت فرا رسد و حسین بن علی او را غسل می‌دهد و کفن و حنوط می‌کند و به خاک می‌سپارد و عهده‌دار تجهیر جنازه وصی نشود، مگر وصی.
در نتیجه نمی‌توان رجعت را مربوط به زمان آخرین مهدی از نسل امام زمان دانست. وی در پاسخ به این اشکال مدعی شده است که مقصود از «قائم» و «مهدی» در این روایت و امثال آن، امام زمان _ فرزند امام حسن عسکری _ نیست، بلکه مقصود آخرین مهدی از نسل امام زمان است؛ چرا که از یک سو صفت مهدی و قائم برای مهدیان دوازده‌گانه از نسل امام مهدی نیز به کار می‌رود. از این‌رو این تصور اشتباه است که ما از تمام واژه‌های «مهدی» و «قائم» که در احادیث رجعت به کار رفته، امام دوازدهم را فهم کنیم. به عنوان نمونه از امیرالمؤمنین علی چنین روایت شده است:
قال رسول الله فی اللیلة التی كانت فیها وفاته لعلی: یا أبا الحسن! أحضر صحیفة ودواة. فأملی رسول الله وصیته حتی انتهی [إلی] هذا الموضع فقال: یا علی! إنه سیكون بعدی اثنا عشر إماماً ومن بعدهم اثنی عشر مهدیاً فأنت یا علی أول الاثنی عشر الامام. وساق الحدیث إلی أن قال: ولیسلمها الحسن إلی ابنه م ح م د المستحفظ من آل محمد _ صلی الله علیه وعلیهم _ فذلك اثنی عشر إماماً ثم یكون من بعده اثنا عشر مهدیاً فإذا حضرته الوفاة فلیسلمها إلی ابنه أول المهدیین له ثلاثة أسامی اسم كاسمـی و اسم أبی و هو عبد الله و أحمد و الاسم الثالث المهدی و هو أول المؤمنین؛ (طوسی، 1411: 151)
پیغمبر خدا در شب رحلتش به علی فرمود: ای اباالحسن، صحیفه و دواتى بیاور! سپس پیغمبر وصیت خود را املا فرمود تا به این‌جا رسید ... : ای على، بعد از من دوازده امام خواهد بود، و بعد از آن‌ها دوازده مهدى است. ای على، تو نخستین آن دوازده امامى! سپس یک‌‌یک ائمه را نام برد تا این‌ كه فرمود: حسن [عسكرى] هم این وصیت را به فرزندش محمد كه از ما آل محمد و محفوظ است تسلیم كند؛ این‌ها دوازده امام هستند. بعد از مهدى موعود دوازده مهدى‏ دیگر خواهد بود. چون او وفات كرد، آن را تسلیم كند به مهدى اول كه داراى سه نام است: یک نام مثل نام من، و یک نام مانند نام پدرم عبدالله و احمد و اسم سوم مهدى است و او نخستین مؤمنان است.
از سوی دیگر، در روایتی تصریح شده است که امام حسین در زمان امامی رجعت خواهد فرمود که فرزند ندارد و چون فرزند داشتن امام مهدی بر اساس روایات مسلّم است، بنابراین مقصود از آن امام نمی‌تواند امام مهدی باشد، بلکه مقصود دوازدهمین مهدی از نسل امام زمان است:
دخل علی بن أبی حمزة على أبی الحسن الرضا فقال له: أنت إمام؟ قال: نعم، فقال له: إنی سمـعت جدك جعفر بن محمد یقول: لا یكون الامام إلّا وله عقب. فقال: أنسیت یا شیخ أو تناسیت؟ لیس هكذا قال جعفر، إنما قال جعفر: لا یكون الامام إلّا وله عقب إلّا الامام الذی یخرج علیه الحسین بن علی فإنه لا عقب له، فقال له: صدقت جعلت فداك هكذا سمعت جدك یقول؛ (همو: 224)
علی بن ابی‌حمزه بر امام رضا وارد شد و عرض کرد: آیا شما امامید؟ فرمود: آری. عرض کرد: من از جدتان جعفر بن محمد شنیدم که امامی نخواهد بود مگر این‌که فرزندی دارد. امام رضا فرمود: ای پیرمرد، آیا فراموش کرده‌ای یا خود را به فراموشی زده‌ای؟ جعفر این‌چنین نفرمود؛ او فرمود: امامی نخواهد بود مگر این‌که فرزندی دارد، مگر آن امامی که حسین بن علی بر او خروج می‌کند که او فرزندی ندارد. علی بن ابی‌حمزه عرض کرد: فدایتان شوم! درست فرمودید؛ از جدتان این‌چنین شنیدم.
به تعبیر دیگر، مدعای وی بر این بنیان استوار شده است که این مطلب که رجعت در دوران دوازدهمین مهدی از نسل امام مهدی آغاز می‌شود مقتضای جمع بین روایات است؛ زیرا به گواهی طایفه‌ای از روایات پس از امام مهدی دوازده نفر از فرزندان آن حضرت که همگی مهدی هستند به ترتیب وصی و جانشین آن حضرت خواهند شد و دسته‌ای دیگر از روایات بر این دلالت دارند که دوران رجعت در زمان حیات مهدی آغازخواهد شد و امام حسین به دنیا باز گشته و جانشین مهدی خواهند شد. جمع بین این دو دسته از روایات به این است که بگوییم مقصود از مهدی و قائم در دسته دوم امام مهدی نیست، بلکه مقصود آخرین مهدی از نسل امام مهدی است. در این صورت به هر دو دسته از روایات اخذ شده است و هیچ یک طرد نشده‌اند (العلاء، 1433: 29 با اندکی توضیح).
نقد و بررسی
این مطلب که در برخی از روایات از تمامی پیشوایان معصوم به عنوان مهدی یا قائم یاد شده است، مطلب درستی است که در آن نمی‌توان تردید کرد. به عنوان نمونه می‌توان به این روایات اشاره کرد:
1. عن الحكم بن أبی نعیم قال: أتیت أبا جعفر وهو بالمدینة، فقلت له: علی نذر بین الركن والمقام إن أنا لقیتك أن لا أخرج من المدینة حتى أعلم أنك قائم آل محمد أم لا؟! فلم یجبنی بشئ. فأقمت ثلاثین یوماً، ثم استقبلنی فی طریق فقال: یا حكم! وإنك لههنا بعد؟ فقلت: نعم، إنی أخبرتك بما جعلت لله علی، فلم تأمرنی ولم تنهنی عن شئ ولم تجبنی بشئ. فقال: بكر علی غدوة المنزل، فغدوت علیه. فقال: سل عن حاجتك! فقلت: إنی جعلت لله علی نذراً وصیاماً وصدقة بین الركن والمقام إن أنا لقیتك أن لا أخرج من المدینة حتى أعلم أنك قائم آل محمد أم لا، فإن كنت أنت رابطتك وإن لم تكن أنت، سرت فی الأرض فطلبت المعاش. فقال: یا حكم! كلّنا قائم بأمر الله. قلت: فأنت المهدی؟ قال: كلّنا نهدی إلى الله. قلت: فأنت صاحب السیف؟ قال: كلّنا صاحب السیف ووارث السیف. قلت: فأنت الذی تقتل أعداء الله ویعز بك أولیاء الله ویظهر بك دین الله؟ فقال: یا حكم! كیف أكون أنا وقد بلغت خمسا! وأربعین [سنة]؟ وإنّ صاحب هذا الامر أقرب عهداً باللبن منّی وأخف على ظهر الدابّة؛ (كلینی، 1363: ج1، 536)
حکم بن ابی‌نعیم می‌گوید: در مدینه بر امام باقر وارد شدم و عرض کردم: من میان رکن و مقام نذر کردم که اگر خدمت شما آمدم از مدینه خارج نشوم تا این‌که بدانم آیا شما قائم آل محمد هستید یا نه؟! امام در پاسخ چیزی نفرمودند و من یک ماه در مدینه ماندم. روزی در راه با آن حضرت مواجه شدم، فرمود: ای حکم، تو هنوز این‌جایی؟ عرض کردم: من ماجرای نذر خود را به شما عرض کردم و شما نه مرا به چیزی امر کردید و نه نهی فرمودید و پاسخی به من ندادید. فرمود: فردا صبح زود به منزل بیا. صبحگاه به خدمت آن حضرت رفتم. فرمود: حاجت خود را بگو! عرض کردم: من میان رکن و مقام نذر و روزه و صدقه‌ای را بر عهده خود قرار دادم که اگر شما را زیارت کردم از مدینه خارج نشوم تا این‌که بدانم شما قائم آل محمد هستید یا نه؛ پس اگر بودید، ملازم شما شوم و اگر نبودید، به دنبال روزی خود بروم. امام فرمود: ای حکم، همه ما قائم به امر خداییم. عرض کردم: آیا شما مهدی هستید؟ فرمود: همه ما به سوی خداوند هدایت می‌کنیم. پرسیدم: آیا شما صاحب شمشیر هستید؟ فرمود: همه ما صاحب و وارث شمشیر هستیم. عرض کردم: آیا شما همان کسی هستید که دشمنان خدا را می‌کشد و به سبب شما دوستان خدا عزیز می‌شوند و دین خدا پیروز می‌شود؟ فرمود: ای حکم، چطور من باشم در حالی که سنم به 45 رسیده است؟ صاحب این امر سنش از من کمتر و در سواری بر مرکب از من چالاک‌تر است.
2. عن أبی عبد الله أنه سئل عن القائم فقال: كلّنا قائم بأمر الله، واحد بعد واحد حتى یجیئ صاحب السیف، فإذا جاء صاحب السیف جاء بأمر غیر الذی كان؛ (همو)
از امام صادق درباره قائم سؤال شد؛ فرمود: همه ما قائم به امر خداوند هستیم، یکی پس از دیگری، تا این‌که صاحب شمشیر بیاید. وقتی او آمد چیزی متفاوت با آن‌چه بوده خواهد آورد.
در عین حال، با دقت در روایات یادشده روشن می‌شود که اطلاق این دو واژه بر سایر پیشوایان معصوم، کاربریِ عام و شایعِ این دو لفظ نیست؛ بلکه واژه‌های مورد نظر در مواردی خاص به صورت محدود و با قرینه بر سایر امامان معصوم نیز اطلاق می‌شود، در حالی که کاربریِ عام و شایعِ واژه‌های یادشده چیز دیگری است که وقتی این دو واژه بدون قرینه به کار برده می‌شوند، آن معنای خاص از آن اراده می‌شود. آن معنای خاص امام موعودی است که قیام به سیف می‌کند و دنیا را از عدل و داد سرشار می‌نماید. به تعبیر دیگر، به دلیل کثرت استعمال این دو لفظ در امام مهدی گویا واژه‌های یادشده به عَلَم برای آن حضرت تبدیل شده‌اند و وقتی به صورت مطلق به کار می‌روند، از آن امام مهدی به ذهن متبادر می‌شود و این مطلب روشنی است که با اندک مراجعه به روایات قابل فهم است. به عنوان نمونه وقتی در روایات گفته می‌شود قیام قائم نشانه‌هایی دارد، یا نشانه‌های قیام قائم به محتوم و غیرمحتوم تقسیم می‌شوند، یا این‌که قائم دو غیبت خواهد داشت، یا این‌که قائم شباهت‌هایی با انبیا دارد، یا این‌که پیامبر گرامی اسلام به ظهور مهدی بشارت داده‌اند، یا این‌که به فرموده آن حضرت، مهدی از فرزندان اوست، یا در روایات بیان شده که مهدی از نسل امام علی و فاطمه زهرا است و یا مهدی از نسل حسین است و... در همه این روایات، مقصود از قائم و مهدی همان شخصیت معهود _ یعنی امام دوازدهم _ است و به همین دلیل بوده که وقتی که پیشوایان معصوم از ظهور مهدی یا نشانه‌های ظهور او یا شباهت‌هایی که او با انبیا دارد و یا ویژگی‌هایی که حکومت او دارد سخن می‌گفتند، اصحابشان این پرسش را مطرح نمی‌کردند که مقصود شما از مهدی و قائم کیست، مهدی اول است یا دوم یا سوم و... این نشان از آن دارد که در ذهن کسانی که در عصر صدور این روایات می‌زیسته‌اند نیز این مطلب مسلّم بوده است که همه این روایات ناظر به شخصیتی خاص است.
برای توضیح آن‌چه گفته شد، توجه به این روایت می‌تواند مفید باشد: یونس بن عبدالرحمن می‌گوید: به امام موسى بن جعفر عرض کردم: آیا شما قائم به حق هستید؟ فرمود:
أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ، وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي، لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ، يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ؛ (مجلسی، 1403: ج51، 151)
من قائم به حق هستم، ولی قائمی که زمین را از دشمنان خداوند پاک می‌کند و آن را آن‌چنان‌که از ظلم و ستم آکنده شده از عدل سرشار می‌کند، پنجمین فرزند از نسل من است او از سر ترس بر جان غیبتی طولانی خواهد داشت که در آن زمان عده‌ای به ارتداد خواهند گرایید و عده‌ای دیگر ثابت‌قدم خواهند ماند.
از پاسخ امام روشن می‌شود که مقصود یونس از قائم، همان امام معهودی بوده است که دنیا را از عدل و داد پر می‌کند و امام توضیح می‌دهد که من هم قائم به معنای قیام کننده به حق هستم، اما آن کسی که مقصود توست و از او پرسش کردی، پنجمین فرزند از نسل من است. بنابراین هم پرسش‌گر با سؤال از قائم، به امام مهدی نظر داشته و هم امام موسی بن جعفر به پرسش‌گر توجه می‌دهند که امام قائم معهود، همان امام مهدی است.
در روایت دیگری چنین می‌خوانیم که مردی خدمت امام موسی بن جعفر رسید و عرض کرد: صاحب این امر کیست؟ امام فرمود:
أَمَا إِنَّهُمْ يُفْتَنُونَ بَعْدَ مَوْتِي فَيَقُولُونَ: هُوَ الْقَائِمُ، وَ مَا الْقَائِمُ إِلَّا بَعْدِي بِسِنِينَ؛‏ (همو: ج48، 266)
آگاه باشید که آنان پس از مرگ من آزموده می‌شوند. پس می‌گویند: او همان قائم است، در حالی که قائم نخواهد بود مگر پس از گذشت سال‌ها.
در این روایت، امام موسی بن جعفر قائم بودن را از خود نفی کرده و از آمدن قائم در سال‌های بعد سخن گفته است و این حکایت از آن دارد که هم به حسب فرمایش امام کاظم و هم بر اساس مرتکزات شیعیان معاصر آن حضرت، مقصود از واژه قائم همه پیشوایان معصوم نبوده است و وقتی این لفظ بدون قرینه به کار می‌رفته مقصود از آن یک شخص خاص، یعنی همان امام موعودی بوده است که دنیا را از عدل و داد پر می‌کند.
با توجه به آن‌چه گفته شد، درمی‌یابیم وقتی واژه‌های قائم و مهدی بدون قرینه به کار می‌روند بر اساس ظهور عرفی، مقصود از آن امام مهدی است و این ظهور حجت است و تا دلیل محکم و استواری وجود نداشته باشد نمی‌توانیم از این الفاظ معنای دیگری برداشت کنیم. بر همین اساس به حسب ظهور عرفی، مقصود از مهدی و قائم در روایات متعددی که بر تحقق زمان رجعت در دوران حکومت مهدی یا قائم دلالت دارند، امام مهدی فرزند امام حسن عسکری و دوازدهمین فرزند از نسل پیامبر گرامی اسلام است. برخی از این روایات بدین قرارند:
1. أبی عبد الله سأل عن الرجعة أحق هی؟ قال: نعم، فقیل له: من أول من یخرج؟ قال: الحسین یخرج على اثر القائم. قلت: ومعه النّاس كلّهم؟ قال: لا بل كما ذكر الله تعالى فی كتابه: يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً قوم بعد قوم؛ (حلی، بی‌تا: 48)
از امام صادق سؤال شد: آیا رجعت حق است؟ فرمود: آری. سؤال شد: اولین کسی که خارج می‌شود کیست؟ فرمود: حسین در پی قائم خارج می‌شود. پرسیدم: تمام مردم با او خواهند بود؟ فرمود: نه، بلکه آن‌طور که خداوند متعال در کتابش فرموده: «روزی که در صور دمیده می‌شود پس دسته دسته می‌آیند.» گروهی پس از گروه دیگر.
2. أبی جعفر قال: قال الحسین لأصحابه قبل أن یقتل: ان رسول الله قال لی: یا بنیّ! انك ستساق إلى العران وهی ارض قد التقى فیها النبیون و أوصیاء النبیین وهی ارض تدعى عمورا و انك تستشهد بها ویستشهد معك جماعة من أصحابك ولا یجدون ألم مس الحدید وتلی: يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلَاماً عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ یكون الحرب علیك وعلیهم برداً وسلاماً فأبشروا فوالله لو قتلونا فإنّا نرد على نبیّنا ثم امكث ما شاء الله فأكون أول من تنشق الأرض عنه فأخرج خرجة توافق خرجة أمیر المؤمنین وقیام قائمنا وحیاة رسول الله... ؛ (همو: 50 - 51)
امام باقر فرمود: امام حسین پیش از شهادتش فرمود: پیامبر خدا به من فرمود: پسرم، تو به عران برده می‌شوی و آن زمینی است که در آن پیامبران و اوصیایشان با یکدیگر ملاقات کرده‌اند و آن زمینی است که عمورا خوانده می‌شود و تو در آن‌جا شهید خواهی شد و عده‌ای از اصحاب تو هم شهید خواهند شد و آنان درد سلاح را احساس نخواهند کرد. و این آیه را قرائت فرمود: «ای آتش، بر ابراهیم سرد و سالم باش!» جنگ بر تو و آنان سرد و سالم خواهد بود. پس بشارت باد بر شما! سوگند به خداوند، اگر ما را کشتند بر پیامبرمان وارد می‌شویم، سپس به اندازه‌ای که خداوند بخواهد درنگ خواهم کرد و پس از آن اولین کسی خواهم بود که زمین برایش شکافته می‌شود و خارج می‌شوم، همزمان با خروج امیر مؤمنان و قیام قائم‌مان و حیات پیامبر خدا... .
3. عن أبی جعفر قال: كأنی بعبد الله بن شریك العامری علیه عمامة سوداء وذوابتاها بین كتفیه مصعداً فی لحف الجبل بین یدی قائمنا أهل البیت فی أربعة آلاف مكرون و مكرورون؛ (طوسی، 1404: ج2، 481)
امام باقر فرمود: گویا عبدالله بن شریک عامری را در مقابل قائم ما اهل‌بیت می‌نگرم که عمامه سیاه بر سر موی‌هایش بین دو کتفش ریخته از شکاف کوه بالا می‌رود و همراه با چهار هزار نفر حمله می‌کنند و بازمی‌گردند.
بنابراین به حسب متفاهم عرفی از روایات یادشده چنین فهمیده می‌شود که امام حسین در زمان امام مهدی رجعت خواهند فرمود و دوران رجعت نه مربوط به دوران حیات دوازدهمین فرزند از نسل امام مهدی، بلکه مربوط به دوران خود آن بزرگوار است.
روایات خاص
افزون بر روایات یادشده _ که بر رجعت امام حسین در زمان امام مهدی دلالت داشتند و البته به حسب ظهور عرفی مقصود از مهدی و قائم در این روایات، امام مهدی است _ روایات متعددی نیز وجود دارد که نه به حسب ظهور که گاه به صراحت و گاه به مدد قراین داخلی بر این دلالت دارند که عصر رجعت در دوران امام مهدی آغاز خواهد شد و امام حسین در دوران حیات امام مهدی به دنیا بازمی‌گردند. در این روایات قراینی وجود دارد که راه بر حمل آن بر مهدیانی که فرزند امام مهدی هستند می‌بندد؛ به عنوان نمونه، می‌توان به این روایات اشاره کرد.
1. قال أبو عبد الله: إذا ظهر القائم من ظهر هذا البیت، بعث الله معه سبعة وعشرین رجلاً، منهم أربعة عشر رجلاً من قوم موسى، وهم الذین قال الله [ تعالى]: وَمِن قَوْمِ مُوسَى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ وأصحاب الكهف ثمانیة،
والمقداد وجابر الأنصاری، ومؤمن آل فرعون، ویوشع بن نون وصی موسى؛ (طبری1413: 463 - 464)
امام صادق فرمود: وقتی قائم از پشت این خانه آشکار شود خداوند با او 27 نفر را برمی‌انگیزد، از جمله 14 نفر از قوم موسی که خداوند متعال درباره‌شان فرموده است: «و جماعتی از قوم موسی به دین حق هدایت جسته و به آن دین بازمی‌گردند.» و هشت نفر از اصحاب کهف و مقداد و جابر انصاری و مؤمن آل فرعون و یوشع بن نون وصی موسی.
تعبیر ظهر من ظهر هذا البیت قرینه است که این روایت ناظر به امام مهدی است؛ زیرا همچنان که در روایات فراوانی بیان شده است، آن حضرت پس از غیبت از کنار خانه کعبه ظهور می‌فرماید. به عنوان نمونه می‌توان به این روایات اشاره کرد:
امام علی (ع) فرمود:
المهدیّ من ذریّتی، یظهر بین الركن والمقام؛ (کورانی، 1411: ج3، 121)
مهدی از فرزندان من است، بین رکن و مقام آشکار می‌شود.
باز از آن حضرت چنین روایت شده است:
وهو الشمس الطالعة من مغربها، یظهر عند الركن والمقام؛ (صدوق، 1405: 78)
او خورشیدی است که از مغربش طلوع می‌کند، نزد رکن و مقام آشکار می‌شود.
بر این اساس روایت مورد بحث نیز _ که از ظهور مهدی از پشت خانه کعبه سخن می‌گوید _ ناظر به امام مهدی است و نمی‌توان آن را مربوط به شخصیت دیگری دانست.
از سوی دیگر، احمد بصری خود نیز به این‌که روایاتِ مربوط به رجعت اصحاب کهف، ناظر به دوران امام مهدی است اعتراف کرده و در جایی می‌نویسد:
اما ما روی ان اصحاب الكهف یبعثون مع القائم هم بعض المخلصین من اصحاب رسول الله و امیر المؤمنین كمالك الاشتر فلیس المقصود هم انفسهم بل المراد فی هذه الروایات نظائرهم من اصحاب القائم. (احمد الحسن، 1431: ج1 - 4، سؤال 72)
بنابر این خود او نیز روایتی که از رجعت اصحاب کهف سخن می‌گوید را مربوط به دوران امام مهدی می‌داند، لیکن به باور او مقصود از رجعت اصحاب کهف، وجود کسانی از اصحاب امام مهدی است که شبیه اصحاب کهف‌اند. این سخن _ که مقصود از اصحاب کهف کسانی است که شبیه اصحاب کهف‌اند و مقصود از مقداد کسی است شبیه او و جابر انصاری یعنی کسی شیبه جابر و... _ تأویلی بی‌دلیل و ناپذیرفتنی است و روایت نیز ظرفیت چنین تأویلی را ندارد و در ادامه در این‌باره بیشتر سخن خواهیم گفت. بنابراین به اعتراف او روایت مورد نظر مربوط به مهدی بیست و چهارم نیست و مربوط به امام زمان است و از سوی دیگر، تفسیر مورد نظر او به دلیل مخالفت با روایت مردود است؛ در نتیجه روایت مورد نظر دلیلی بر آغاز رجعت در دوران امام مهدی به شمار می‌رود.
2. عن رسول الله قال: ینزل عیسى ابن مریم عند انفجار الصبح ما بین مهرودین وهما ثوبان أصفران من الزعفران، أبیض الجسم، أصهب الرأس، أفرق الشعر، كأن رأسه یقطر دهنا، بیده حربة، یكسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویهلك الدجال ویقبض أموال القائم ویمشی خلفه أهل الكهف، وهو الوزیر الأیمن للقائم وحاجبه ونائبه، ویبسط فی المغرب والمشرق الأمن من كرامة الحجة بن الحسن ... و یعمر فی سبعین الفاً منهم اصحاب الكهف... ؛ (بحرانی، بی‌تا: ج7، 93)
از پیامبر خدا روایت شده که فرمود: عیسی بن مریم هنگام دمیدن صبح از آسمان فرود می‌آید، در حالی که دو جامه زرد شده با زعفران پوشیده و بدنش سفید، موی سرش سرخ و فرق سرش باز است و گویا از سرش روغن می‌چکد. او صلیب را می‌شکند، خوک را می‌کشد، دجال را به قتل می‌رساند و اموال قائم را تحویل می‌گیرد و اصحاب کهف پشت سرش حرکت می‌کنند. او وزیر راست قائم و دربان و نایب اوست و ایمنی را در شرق و غرب عالم از کرامت حجت بن الحسن می‌گستراند ... و در میان هفتاد هزار نفر که اصحاب کهف هم از آنان هستند عمره می‌گذارد ... .
در این روایت نیز از همراهی اصحاب کهف با حضرت عیسی سخن گفته شده و از آن‌جا که بر اساس روایات متفق‌علیه شیعه و اهل‌سنت نزول حضرت عیسی در زمان امام مهدی رخ خواهد داد، رجعت در زمان امام مهدی آغاز خواهد شد. از جمله روایاتی که بر نزول حضرت عیسی در زمان امام مهدی دلالت دارد، این حدیث از پیامبر گرامی اسلام است:
... وإنه لیخرج من صلب الحسین أئمة أبرار أمناء معصومون قوامون بالقسط، ومنا مهدی هذه الأمة الذی یصلی عیسى بن مریم خلفه. قلنا: من یا رسول الله؟ قال: هو التاسع من صلب الحسین، تسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، والتاسع مهدیهم یملأ الأرض قسطاً وعدلاً كݡما ملئت جوراً وظلماً؛ (خزاز قمی، 1401: 99)
... همانا از پشت حسین امامان نیک و امین و معصوم که برپادارندگان قسط‌اند خارج می‌شود و مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌گزارد از ماست. پرسیدیم: ای پیامبر خدا، او کیست؟ فرمود: او نهمین فرزند از پشت حسین است. نه نفر از پشت حسین امامان نیک‌اند و و نهمین نفر مهدی آن‌هاست که زمین را آن‌چنان که آکنده از ظلم و ستم شده است از عدل و داد سرشار می‌کند.
حتی احمد بصری مدعی است منظور از عیسی در روایت یادشده خود اوست؛ چرا که مقصود از عیسی شبیه عیسی است و او به عیسی شباهت دارد (احمد الحسن، 1431: ج4، 302). صرف‌نظر از بی‌اساس بودن این ادعای مضحک او، وی ناخواسته اعتراف کرده است که این روایت ناظر به مهدی بیست و چهارم نیست، بلکه ناظر به امام مهدی است. بنابراین به گواهی روایت یادشده اصحاب کهف نه در زمان مهدی بیست و چهارم که در زمان امام مهدی رجعت خواهند کرد.
3. عن سلمان قال: قال لی رسول الله: إن الله _ تبارك وتعالى _ لم یبعث نبیّاً ولا رسولاً إلّا جعل له اثنی عشر نقیباً. فقلت: یا رسول الله، لقد عرفت هذا من أهل الكتابین. فقال: یا سلمان: هل علمت من نقبائی ومن الاثنی عشر الذین اختارهم الله للأمة من بعدی؟ فقلت: الله ورسوله أعلم. فقال: یا سلمان، خلقنی الله من صفوة نوره، ودعانی فأطعته، وخلق من نوری علیاً، ودعاه فأطاعه، وخلق من نور علی فاطمة، ودعاها فأطاعته، وخلق منی ومن علی وفاطمة: الحسن، ودعاه فأطاعه، وخلق منی ومن علی وفاطمة: الحسین، فدعاه فأطاعه. ثم سمـانا بخمسة أسمـاء من أسمـائه، فالله المحمود وأنا محمد، والله العلی وهذا علی، والله الفاطر وهذه فاطمة، والله ذو الاحسان وهذا الحسن، والله المحسن وهذا الحسین. ثم خلق منّا ومن نور الحسین، تسعة أئمة، فدعاهم فأطاعوه، قبل أن یخلق سماء مبنیة، وأرضا مدحیة، ولا ملكاً ولا بشراً، وكنّا نوراً نسبح الله، ونسمع له ونطیع. قال سلمان: فقلت یا رسول الله! بأبی أنت وأمّی، فما لمن عرف هؤلاء؟ فقال: یا سلمان، من عرفهم حق معرفتهم، واقتدى بهم، ووالى ولیّهم، وتبرأ من عدوهم، فهو والله منّا، یرد حیث نرد، ویسكن حیث نسكن. فقلت: یا رسول الله! وهل یكون إیمان بهم بغیر معرفة بأسمائهم وأنسابهم؟ فقال: لا یا سلمان. فقلت: یا رسول الله! فأنى لی بهم وقد عرفت إلى الحسین؟
قال: ثم سید العابدین علی بن الحسین، ثم ابنه محمد بن علی باقر علم الأولین والآخرین من النبیین والمرسلین، ثم ابنه جعفر بن محمد لسان الله الصادق، ثم ابنه موسى بن جعفر الكاظم غیظه صبرا فی الله _ عز وجل _ ثم ابنه علی بن موسى الرضی لأمر الله، ثم ابنه محمد بن علی المختار من خلق الله، ثم ابنه علی محمد الهادی إلى الله، ثم ابنه الحسن بن علی الصامت الأمین لسر الله، ثم ابنه محمد بن الحسن الهادی المهدی الناطق القائم بحق الله. ثم قال: یا سلمان! إنك مدركه، ومن كان مثلك، ومن تولاه بحقیقة المعرفة. قال سلمان: فشكرت الله كثیرا ثم قلت: یا رسول الله! وإنی مؤجل إلى عهده؟ قال: یا سلمان! إقرأ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً * ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً. قال سلمان: فاشتد بكائی وشوقی، ثم قلت: یا رسول الله! أبعهد منك؟ فقال: إی والله، الذی أرسل محمداً بالحق، منی ومن علی وفاطمة والحسن والحسین والتسعة، وكل من هو منّا ومعنا، ومضام فینا، إی والله یا سلمان، ولیحضرن إبلیس وجنوده، وكل من محض الإیمان محضاً ومحض الكفر محضاً، حتى یؤخذ بالقصاص والأوتار، ولا یظلم ربك أحداً، ویحقق تأویل هذه الآیة: وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ. قال سلمان: فقمت من بین یدی رسول الله وما یبالی سلمان متى لقی الموت، أو الموت لقیه؛ (طبری، 1413: 447 - 450)
سلمان می‌گوید که پیامبر به من فرمود: خدا پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این‌که برای او دوازده وصی قرار داد. عرض کردم: ای رسول خدا، من این مطلب را از یهودیان و مسیحیان شنیده‌ام. فرمود: آیا می‌دانی جانشینان دوازده‌گانه من که خداوند برای امت برگزیده، چه کسانی هستند؟ عرض کردم: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند. پیامبر فرمود: ای سلمان، خدا مرا از نور برگزیده‌اش خلق کرد و مرا خواند و من پذیرفتم و از نور من علی را خلق کرد و او را خواند و او نیز اطاعت کرد و از نور علی، فاطمه را آفرید و او را خواند. فاطمه نیز اطاعت کرد و از من و از علی و فاطمه، حسن را خلق کرد و او را خواند. او نیز پذیرفت و از من و از علی و فاطمه، حسین را آفرید و او را خواند. حسین نیز اطاعت کرد. سپس به پنج نام از نام‌های خویش، ما را نامید. پس خداوند محمود است و من محمد، و خداوند علی است و این هم علی، و خداوند فاطر است و این فاطمه، و خداوند دارای احسان است و این حسن، و خداوند محسن است و این حسین؛ سپس از ما و نور حسین، نُه امام را آفرید و آن‌ها را خواند.
پس همه اطاعت کردند، قبل از آن‌که آسمان افراشته و زمین گسترده را بیافریند و آن‌گاه که نه ملکی بود و نه بشری، ما نوری بودیم که خدا را تسبیح می‌کردیم و از او فرمان می‌بردیم.
عرض کردم: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایتان! چه پاداشی است برای کسی که آن‌ها را بشناسد. پیامبر فرمود: کسی که آن‌ها را _ چنان‌که حق معرفت آن‌هاست _ بشناسد و از آن‌ها پیروی کند و دوستان آن‌ها را دوست بدارد و دشمنان آنان را دشمن بدارد؛ پس به خدا قسم او از ماست. هر جا ما وارد شویم، او نیز وارد می‌شود و هر جا ما اقامت کنیم، او هم اقامت می‌کند.
عرض کردم: ای رسول خدا، آیا ایمان به آن‌ها، بدون شناختن اسم و نسب‌شان امکان دارد؟ فرمود: خیر. عرض کردم: ای رسول خدا، من چگونه می‌توانم آن‌ها را بشناسم؟ فرمود: بعد از حسین _ سرور عبادت کنندگان _ علی پسر حسین است، بعد از او فرزندش محمد باقر، سپس جعفر صادق، بعد موسی کاظم، نفر بعدی علی بن موسی الرضا، سپس فرزندش محمد، بعد از وی علی هادی، بعدی حسن، نفر بعد محمد مهدی که قائم به امر خداوند است. سپس فرمود: ای سلمان، تو او را درک می‌کنی و هر کس مثل تو باشد و هر کس با این شناخت ولایت او را بپذیرد. گفتم: خدا را شکر! آیا من تا زمان ایشان زنده می‌مانم؟ پیامبر این آیه را در پاسخ به من خواند: «پس زمانی که وعده اول از آن دو وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضد شما برمی‌انگیزیم؛ خانه‌ها را جست‌وجو می‌کنند و این وعده حق، قطعی است. پس شما را بر آن‌ها چیره می‌کنیم و شما را به وسیله دارایی‌ها و فرزندانی کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر [از دشمن] قرار می‌دهیم.»
در حالی که شوق و گریه‌ام شدیدتر شده بود، عرض کردم: ای رسول خدا، آیا شما نیز در آن زمان حضور خواهید داشت؟ فرمود: بله، قسم به خدایی که مرا به حق فرستاده است، من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نُه فرزند او و هر کس که از ماست و همراه ما و در راه ما به او ظلم شده، حضور خواهیم داشت. بله، قسم به خداوند، به راستی ابلیس و لشکریانش و هر کسی که ایمان خالص دارد یا کافر محض است، حاضر می‌شوند تا از آن‌ها قصاص گرفته شود و خدا به احدی ظلم نمی‌کند و این است تأویل این آیه خداوند که می‌فرماید: «و ما می‌خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و لشکریانشان آن‌چه را از آن‌ها بیم داشتند، نشان دهیم.»
سلمان می‌گوید: از محضر پیامبر برخاستم، اما دیگر برایم مهم نبود مرگ را ملاقات کنم یا مرگ مرا دریابد.
به تصریح این روایت، سلمان، امام مهدی فرزند بلاواسطه امام حسن عسکری را درک خواهد کرد؛ یعنی در زمان آن حضرت زنده خواهد شد. در نتیجه این روایت نیز به صراحت بر آغاز شدن عصر رجعت در زمان حیات امام مهدی دلالت دارد و با دیدگاهی که دوران رجعت را مربوط به دوازدهمین مهدی از نسل امام زمان می‌داند در تقابل آشکار است.
4. عن أبی عبد الله فی قوله تعالى: وَقَضَيْنَا إِلَى‏ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ قال: قتل علی بن أبی طالب وطعن الحسن وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً قال: قتل الحسین فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا فإذا جاء نصر دم الحسین: بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمد إلا قتلوه وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً خروج القائم ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ خروج الحسین فی سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب لكل بیضة وجهان المؤدون إلی الناس أن هذا الحسین قد خرج حتى لا یشك المؤمنون فیه وإنه لیس بدجال ولا شیطان والحجة القائم بین أظهرهم فإذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین أنه الحسین جاء الحجة الموت فیكون الذی یغسله ویكفنه و یحنطه ویلحده فی حفرته الحسین بن علی ولا یلی الوصی إلّا الوصی. (كلینی، 1363: ج8، 206)
به اعتراف طرفداران احمد بصری، صدر این روایت ناظر به امام مهدی است. آن‌ها در این‌باره چنین می‌نویسند:
امام صادق درباره قول خداوند متعال: «و بر بنی اسرائیل در کتاب مقرر داشتیم که در زمین دو بار فساد خواهید کرد» فرمود: کشتن امام علی بن ابی طالب و طعنه زدن به امام حسن است. «و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست»، کشتن امام حسین است. «پس زمانی که وعدۀ اول آن دو فرا رسد»، یعنی زمانی که پیروزی خون‌خواهان حسین برسد، «بندگانی از خود که سخت نیرومند هستند بر شما مبعوث می‌کنیم، پس در خانه‌ها به تجسس در آیند»، آن‌ها گروهی هستند که خداوند آن‌ها را قبل از خروج قائم مبعوث می‌کند. پس خونی (و مسئول خونی) از آل محمد به جای نگذارند، مگر آن‌که او را بکشند. «و آن وعده‌ای انجام شدنی است»، یعنی خروج قائم. (الكافی، ج8، ص206؛ تفسیر العیاشی، ج2، 281؛ كامل‌الزیارات، ص62؛ تأویل الآیات، ج1، ص277؛ الصافی، ج3، ص179؛ إثبات الهداة، ج3، ص552؛ البرهان، ج2، ص406 و 407؛ حلیة الابرار، ج2، ص646 و 688؛ بحار الانوار، ج45، ص297 و ج51، ص56 و ج53، ص93)
در این حدیث متوجه شدیم کسانی به خون‌خواهی امام حسین برمی‌خیزند که پیش از قیام امام مهدی قیام می‌کنند و خون‌خواه امام حسین باید یکی از فرزندانش و اهل‌بیت باشد. پس حتماً وصی امام مهدی که پیش از ایشان قیام می‌کند، خون‌خواه امام حسین است؛ مطلبی که قبلاً هم به آن اشاره کردیم.
در مجموع دو تفسیر از این آیات کریمه، مشخص می‌شود که پیش از قائم، قائمی قیام می‌کند؛ یعنی دو قائم در آخر الزمان وجود دارد. قائمی که در ابتدا قیام می‌کند، وصی امام مهدی است که پیش از ایشان می‌آید و قائم دوم، امام مهدی است. (shakhsighablazemam: 11)
از آن‌چه گفته شد دریافتیم که طرفداران احمد بصری در این‌باره دو ادعا دارند؛ نخست این‌که این حدیث مربوط به امام مهدی است و نه دوازدهمین مهدی از نسل آن حضرت؛ دوم این‌که از این روایت استفاده می‌شود پیش از ظهور امام مهدی قائمی وجود خواهد داشت. از این دو ادعا گرچه ادعای دوم باطل است، لیکن به اعتراف آنان این روایت ناظر به امام مهدی است و نه دوازدهمین مهدی از نسل آن حضرت.
اگر به اعتراف طرفداران احمد، مقصود از واژه قائم در صدر این روایت امام مهدی است، بر اساس ظهور عرفی، قائم در انتهای روایت نیز همان حضرت است؛ چرا که وقتی درباره خروج عده‌ای پیش از قیام قائم و در ادامه از خروج قائم و در انتها از رجعت امام حسین در زمان قائم سخن گفته می‌شود، بر اساس فهم عرف، مقصود از قائم در این سه جمله یک نفر است و به‌کارگیری یک واژه در یک روایت و قصد کردن دو نفر از آن بدون وجود قرینه حکیمانه نیست. بنابر این مفاد روایت مورد بحث این خواهد بود که در زمان امام مهدی رجعت امام حسین رخ خواهد داد.
5. مفضل بن عمر می‌گوید: نزد امام صادق از قائم و کسانی از اصحاب ما که در انتظار آن حضرت از دنیا رفته‌اند سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود:
إذا قام أتی المؤمن فی قبره فیقال له: یا هذا إنه قد ظهر صاحبك فإن تشأ أن تلحق به فالحق، وإن تشأ أن تقیم فی كرامة ربك فأقم؛ (طوسی، 1411: 459)
چون قائم قیام کند در قبر نزد مؤمن رفته به او گفته می‌شود: ای فلان، صاحب تو آشکار شده است، اگر می‌خواهی به او ملحق شوی ملحق شو و اگر می‌خواهی در کرامت پروردگارت مقیم باشی بمان.
روشن است که مقصود از قائم در این روایت امام مهدی است؛ زیرا آن امامی که مؤمنان در طول تاریخ منتظر ظهورش بوده‌اند کسی جز آن حضرت نیست. به تعبیر دیگر، لازمه این ادعای احمد بصری که رجعت در زمان مهدی بیست و چهارم رخ می‌دهد، این است که آن موعودی که مؤمنان در طول تاریخ چشم‌انتظارش بوده‌اند و با انتظار ظهورش رخ در نقاب خاک کشیده‌اند، دوازدهمین مهدی از نسل امام زمان بوده است، در حالی که این ادعا بدیهی البطلان است.
6. سیف بن عمیره نیز می‌گوید: از امام باقر شنیدم که فرمود:
المؤمن لیخیر فی قبره، إذا قام القائم، فیقال له: قد قام صاحبك، فإن أحببت أن تلحق به فالحق، وإن أحببت أن تقیم فی كرامة الله فأقم؛ (طبری، 1413: 479)
هنگامی که قائم قیام کرد، به مؤمن در قبرش خبر داده می‌شود و به او گفته می‌شود: صاحب تو قیام کرد؛ اگر می‌خواهی به او ملحق شوی ملحق شو و اگر می‌خواهی در کرامت پروردگارت مقیم باشی، بمان.
7. امام صادق در روایتی طولانی در پاسخ به پرسش‌های مفضل چنین می‌فرماید:
... أول ولادته وقت الفجر من لیلة الجمعة، لثمان خلون من شعبان سنة سبع وخمسین ومائتین... ویقف بین الركن والمقام، فیصرخ صرخة فیقول: یا معاشر نقبائی وأهل خاصتی ومن ذخرهم الله لنصرتی قبل ظهوری على وجه الأرض! ائتونی طائعین! ... ثم یصبحون وقوفاً بین یدیه، وهم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً بعدة أصحاب رسول الله یوم بدر. قال المفضل: یا مولای! یا سیدی! فاثنان وسبعون رجلاً الذین قتلوا مع الحسین بن علی یظهرون معهم؟ قال: یظهر منهم أبو عبد الله الحسین بن علی فی
اثنی عشر ألفاً مؤمنین من شیعة علی وعلیه عمامة سوداء. ... فإذا دنت الشمس للغروب، صرخ صارخ من مغربها: یا معشر الخلائق! قد ظهر ربكم بوادی الیابس من أرض فلسطین وهو عثمان بن عنبسة الأموی من ولد یزید بن معاویة فبایعوه تهتدوا... ؛ (مجلسی، 1403: ج53، 6 - 9)
... ولادت او شب جمعه بیست و دوم شعبان سال257هنگام طلوع فجر است... او بین رکن و مقام می‌ایستد و فریاد سر می‌دهد: ای گروه نقبای من و خواص من و کسانی که خداوند آن‌ها را برای یاری من پیش از ظهورم بر روی زمین ذخیره کرده است، مطیعانه نزد من آیید... آنان که 313 مرد به تعداد اصحاب پیامبر خداوند در جنگ بدر هستند صبحگاهان نزد او حاضرمی شوند. مفضل پرسید: سرورم، آیا 72 نفری که با حسین بن علی به شهادت رسیدند با او آشکار می‌شوند؟ امام فرمود:
از آن‌ها ابا عبدالله حسین بن علی همراه با دوازده هزار نفر از شیعیان علی در حالی که بر سرش عمامه سیاهی است آشکار می‌شود... چون نزدیک غروب شد آواز دهنده‌ای از جانب مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، پروردگار شما عثمان بن عنبسه از فرزندان یزید بن معاویه از وادی خشک در سرزمین فلسطین آشکار شد؛ با او بیعت کنید تا هدایت شوید... .
همچنان که ملاحظه می‌شود، در این روایت از تولد امام مهدی در سال 257 سخن گفته شده و در ادامه به ماجرای رجعت امام حسین در زمان امام مهدی پرداخته شده است. بنابراین نمی‌توان این روایت را ناظر به مهدی بیست و چهارم _ که هنوز زاده نشده _ دانست. افزون بر این‌که در ادامه روایت به خروج سفیانی اشاره شده است؛ همان سفیانی که بر اساس روایات متواتر از نشانه‌های ظهور امام مهدی است و نه نشانه‌های مهدی بیست و چهارم و این نکته نیز خود دلیل دیگری است بر این مطلب که روایت یادشده در ارتباط با امام مهدی است و اعتقاد به آغاز شدن دوران رجعت در زمان دوازدهمین فرزند از نسل امام مهدی بی‌اساس است.
8. امام علی فرمود:
... وینادی مناد من السماء باسم رجل من ولدی، وتكثر الآیات حتى یتمنى الاحیاء الموت مما یرون من الأهوال، فمن هلك استراح، ومن یكون له عند الله خیر نجا، ثم یظهر رجل من ولدی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً كݡما ملئت ظلماً وجوراً، یأتیه الله ببقایا قوم موسى ویجئ له أصحاب الكهف، ویؤیده الله بالملائكة والجن وشیعتنا المخلصین، وینزل من السماء قطرها، وتخرج الأرض نباتها. (خصیبی، 1411: 163)
این روایت نیز بر رجعت اصحاب کهف در زمان مردی از نسل امام علی دلالت دارد که زمین را از عدل وداد سرشار می‌کند و در زمان او آسمان بارانش را می‌باراند و زمین گیاهانش را می‌رویاند. افزون بر این، در روایات متعدد دیگری این ویژگی‌ها برای امام مهدی برشمرده شده است (مجلسی، 1403: ج52، 345). تعبیر «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» به روشنی نشان می‌دهد این روایت ناظر به مهدی بیست و چهارم نیست؛ زیرا با تشکیل حکومت امام مهدی و تثبیت آن، فرزندان و جانشینان آن حضرت حکومت سرشار از عدل را از امام مهدی تحویل خواهند گرفت، نه این‌که پرشدن دنیا از عدل و داد سال‌ها پس از رحلت امام مهدی آن هم توسط دوازدهمین فرزند از نسلشان رخ دهد.
9. قال لی أبو جعفر: أما لو قام قائمنا لقد ردت إلیه الحمیراء حتى یجلدها الحد وحتى ینتقم لابنة محمد فاطمة منها. قلت: جعلت فداك! ولم یجلدها الحد؟ قال: لفریتها على أم إبراهیم. قلت: فكیف آخره الله للقائم؟ فقال: لان الله تبارك وتعالى بعث محمّداً رحمة وبعث القائم نقمة؛ (صدوق، 1385: ج2، 579 - 580)
آگاه باشید چون قائم ما قیام کند، عایشه به سوی او بازگردانده می‌شود تا این‌که بر او حد جاری کند و انتقام فاطمه دختر محمد را از او بگیرد. گفتم: فدایت شوم! چرا بر او حد جاری می‌کند؟ فرمود: به دلیل افترایی که به ام‌ابراهیم زد. پرسیدم: چگونه خداوند آن را برای قائم به تأخیر انداخت؟ فرمود:زیرا خداوند بلندمرتبه محمد را برای رحمت مبعوث کرد و قائم را برای عذاب برخواهد انگیخت.
در این روایت، تعبیر قیام قائم وجود دارد که ناظر به قیام امام مهدی است و در روایات مشابه درباره آن حضرت به کار رفته و اساساً هیچ توضیحی برای این مطلب که انتقام از عایشه توسط مهدی بیست و چهارم انجام گیرد، نمی‌توان ارائه داد؛ همچنان که برای مبعوث به نقمت شدن مهدی بیست و چهارم نمی‌توان توجیهی ارائه کرد؛ زیرا با گسترش حکومت عدل مهدوی و عمومیت یافتن دانش و حکمت و اخلاق و گرایش همه یا اکثریت انسان‌ها به خوبی‌ها و فضیلت‌ها و نهادینه شدن این وضعیت در سایه تثبیت حکومت امام مهدی دیگر دلیلی برای نقمت‌ورزی توسط مهدی بیست و چهارم وجود نخواهد داشت.
قرینه دیگری که مطلب یادشده را تأیید می‌کند این روایت است:
عن أبی عبد الله قال: إذا تمنى أحدكم القائم فلیتمنه فی عافیة فإن الله بعث محمداً رحمة و یبعث القائم نقمة؛ (كلینی، 1363: ج8، 233)
امام صادق فرمود: چون یکی از شما آرزوی قائم می‌کند او را همراه با عافیت آرزو کند؛ زیرا خداوند محمد را به عنوان رحمت مبعوث کرد و قائم را برای عذاب برخواهد انگیخت.
روشن است که مقصود از قائم در این روایت، امام مهدی است؛ زیرا آن مهدی‌ای که مؤمنان در طول تاریخ تمنای لقای او را داشته‌اند، امام دوازدهم است و نه مهدی بیست و چهارم.
افزون بر آن‌چه گذشت، در روایات متعددی به مؤمنان توصیه شده است که در دعاهای خود از درگاه خداوند این درخواست را داشته باشند که در دوران ظهور امام مهدی به دنیا باز گشته و از فیوضات دولت مهدوی بهره‌مند گردند؛ از جمله در دعای عهد صادر شده از امام صادق چنین می‌خوانیم:
10. اللّهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادك حتماً مقضیاً فاخرجنی من قبری موتزراً كݡفنی شاهراً سیفی. (کفعمی، 1403: 551)
و باز از آن حضرت چنین نقل شده است:
11. هر کس پس از هر فریضه این دعا را بخواند، امام محمد بن الحسن را در خواب یا بیداری می‌بیند:
بسم الله الرحمن الرحیم، اللّهم بلّغ مولانا صاحب الزمان أینما كݡان وحیثما كݡان من مشارق الأرض ومغاربها، سهلها وجبلها، عنی وعن والدی وعن ولدی و إخوانی التحیة والسلام، عدد خلق الله، وزنة عرش الله، وما أحصاه كتابه وأحاط علمه اللهم إنی أجدد له فی صبیحة هذا الیوم وما عشت فیه من أیام حیاتی عهداً وعقداً وبیعة له فی عنقی لا أحول عنها ولا أزول، اللّهم اجعلنی من أنصاره ونصاره الذابین عنه، والممتثلین لأوامره ونواهیه فی أیامه، والمستشهدین بین یدیه، اللّهم فان حال بینی وبینه الموت الذی جعلته على عبادك حتماً مقتضیاً فأخرجنی من قبری مؤتزراً كݡفنی، شاهراً سیفی، مجرداً قناتی، ملبیاً دعوة الداعی فی الحاضر والبادی. (مجلسی، 1403: ج83، 61)
توصیه پیشوایان معصوم در ادعیه یادشده و ادعیه مشابه به مؤمنان برای رجعت در زمان ظهور امام مهدی و چشیدن طعم شیرین زندگی در دولت کریمه آن حضرت نشان‌گر تحقق رجعت در دوران طلایی حکومت امام مهدی است.
روایات اخیر که بر آغاز شدن دوران رجعت در زمان حیات امام مهدی دلالت داشتند افزون بر این‌که در تعارض با دیدگاه احمد حسن مبتنی بر شروع شدن رجعت در دوران دوازدهمین مهدی از نسل امام مهدی است، به ضمیمه روایاتی که اولین رجعت کننده را امام حسین معرفی کرده است، این نتیجه را درپی خوهد داشت که امام حسین در دوران حیات امام مهدی رجعت خواهند فرمود و به عنوان وصی و جانشین امام مهدی نقش‌آفرینی خواهد فرمود.
برخی از روایاتی که امام حسین را اولین رجعت‌کنندگان دانسته بدین قرارند:
أبی عبد الله: إن أول من یكر فی الرجعة الحسین بن علی ویمكث فی الأرض أربعین سنة حتى یسقط حاجباه على عینیه؛ (حلی، بی‌تا: 18)
اولین کسی که در رجعت بازمی‌گردد حسین بن علی است. او چهل سال در زمین درنگ می‌کند تا این‌که ابروانش بر چشمانش می‌افتد.
قال أبو عبد الله: ان أول من یكر إلى الدنیا الحسین بن علی وأصحابه ویزید بن معاویة وأصحابه فیقتلهم حذو القذة بالقذة، ثم قال أبو عبد الله: ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً؛ (عیاشی، 1411: ج2، 282)
اولین کسی که به دنیا بازمی‌گردد، حسین بن علی و اصحابش و یزید بن معاویه و اصحاب اوست، پس آنان را بدون هیچ تفاوتی می‌کشد. در ادامه امام این آیه را تلاوت فرمود: «آن‌گاه شما را به روی آنان برگردانیم و بر آن‌ها غلبه دهیم و به مال و فرزندان مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را بسیار گردانیم.»
پاسخ احمد بصری
همچنان که مشاهده شد، در این روایات قراینی وجود داشت که حمل آن بر شخصیت‌هایی غیر از امام مهدی را ناممکن می‌گرداند. به عنوان نمونه، در برخی ازروایات از رجعت اصحاب کهف در زمان امام مهدی سخن گفته شده بود و این به معنای آغاز شدن رجعت در دوران امام مهدی است و نه دوازدهمین فرزند از نسل ایشان. احمد بصری در مقام پاسخ به این روایات مدعی شده است که رجعت دو نوع است؛ رجعت به مثل و نظیر، و رجعت به نفس. مقصود از رجعت به مثل که در زمان ظهور امام مهدی اتفاق می‌افتد این است که در میان اصحاب آن حضرت کسانی وجود دارند که مثل اشخاص صالح و پرهیزگار گذشتۀ تاریخ بوده‌اند. مثلاً اگر گفته می‌شود مالک اشتر در زمان امام مهدی رجعت می‌کند، مقصود کسی است که شبیه مالک است، نه این‌که واقعاً مالک دوباره زنده می‌شود و مقصود از رجعت به نفس _ که در زمان رجعت اتفاق می‌افتد _ این است که واقعاً اشخاصی دوباره زنده شوند. وی در این‌باره چنین می‌نویسد:
الرجعة رجعتان؛ رجعة فی قیام القائم بمثلهم و رجعة فی عالم الرجعة الاولی بانفسهم و باجساد تناسب ذلك العالم.
او در ادامه نوشته است:
اما ما روی ان اصحاب الكهف یبعثون مع القائم هم بعض المخلصین من اصحاب رسول الله و امیر المؤمنین كمالك الاشتر فلیس المقصود هم انفسهم بل المراد فی هذه الروایات نظائرهم من اصحاب القائم ای ان هناك رجلاً من اصحاب القائم هو نظیر مالك الاشتر فی الشجاعة و الحنكة و القیادة و الشدة فی ذات الله و طاعة الله و الاخلاق الكریمة و كثیر من الصفات التی امتاز بها مالك الاشتر فلذلك یصفه الائمة بأنه مالك الاشتر. (احمد الحسن، 1431: ج2، سؤال 72)
نقد و بررسی
اولاً این ادعا که مقصود از اصحاب کهف، کسانی شبیه آن‌ها و مقصود از مالک اشتر، کسی شبیه اوست و... ادعایی بی‌دیل و مخالف صریح روایت است. روایت مورد نظر به صراحت می‌گوید خود اصحاب کهف، مقداد، سلمان و... رجعت می‌کنند و نمی‌توان گفت مقصود روایت، نظایر این افراد است و این، تفسیر کلام معصوم، به چیزی کاملاً مخالف مقصود معصوم است.
ثانیاً در برخی از روایات، تعابیری وجود دارد که حمل بر رجعت به مثل را برنمی‌تابد. به عنوان نمونه، تعبیر روایت سلمان این است که «انّک مدرکه و من کان مثلک؛ تو او را درک می‌کنی و هر کس که مثل تو باشد.» و تفسیر این عبارت به این‌که در زمان ظهور کسانی وجود دارند که شبیه سلمان هستند، چیزی جز تأویل باطل نیست؛ چون امام به صراحت سلمان را مورد خطاب قرار داده می‌فرماید: «تو او را درک می‌کنی» و به همین دلیل سلمان از شنیدن مژده رجعت چنان خوشحال می‌شود که می‌گوید: «دیگر برایم مهم نبود مرگ به سراغ من می‌آید یا من به سراغ مرگ» در حالی که اگر مقصود، رجعت کسی شیبه سلمان باشد، وجهی برای شادمانی سلمان وجود نخواهد داشت. افزون بر این‌که در این روایت تصریح شده است کسانی که شیبه سلمان باشند نیز رجعت خواهند کرد. بنابر این اگر مقصود از رجعت سلمان، وجود کسانی شبیه سلمان باشد، بیان «کسانی که شبیه تو هستند نیز رجعت می‌کنند» لغو خواهد بود و معنای روایت در این صورت چنین خواهد شد: «ای سلمان، شبیه تو و کسانی که شبیه تو هستند در زمان او حضور خواهند داشت!»
همچنین محتوای برخی از روایات این بود که در زمان ظهور، نزد قبر مؤمن رفته و به او خطاب می‌شود: «اگر می‌خواهی می‌توانی به دنیا برگردی.» روشن است که معنای این روایات این است که قرار است کسی از قبر بیرون آمده و حیات مجدد یابد. از این رو نمی‌توان آن را به معنای وجود افرادی شبیه صالحان ادوار گذشته در میان اصحاب امام مهدی تفسیر کرد.
در روایتی نیز از زنده شده عایشه و جاری شدن حد بر او سخن گفته شده بود. روشن است که نمی‌توان این حدیث را به معنای رجعت به مثل گرفت؛ چرا که حد خوردن کسی شبیه عایشه به جای او کاملاً باطل است؛ همچنان که در دعای عهد و امثال آن، به مؤمنان توصیه شده بود دعای عهد بخوانند تا در عصر رجعت زنده شوند، در حالی که اگر رجعت در دوران امام مهدی رجعت به مثل باشد و بنا نباشد مؤمنی در دوران آن حضرت به دنیا بازگردد، توصیه به خواندن این دعا لغو خواهد بود.
ثالثاً اگر بتوان باب این تأویلات را در احادیث گشود و مدعی شد مقصود از رجعت اصحاب کهف، کسانی است که شبیه آن‌ها هستند و مراد از رجعت مالک، کسی است که شبیه مالک است و همین‌طور، این باب در سایر روایات نیز گشوده خواهد شد و دیگر نمی‌توان به ظاهر هیچ روایتی اعتماد کرد. به عنوان نمونه، اگر در حدیث وصیت پیامبر گرامی اسلام نام احمد آمده، یا از خروج مردانی از طالقان که شعارشان احمد است یاد شده، مقصود کسی است که نامش شبیه احمد است، نه این‌که دقیقاً نامش احمد باشد و... . با این وجود بسیاری از روایاتی که احمد بصری برای اثبات مدعایش به آن استناد کرده است، از قابلیت استناد ساقط خواهند شد.
12. «از دیگر روایاتی که بر تحقق رجعت در زمان حیات امام مهدی دلالت دارد، حدیث ثقلین است که به صورت متواتر از شیعه و اهل‌سنت روایت شده است که پیامبر گرامی اسلام فرمود:
انّی تارك فیكم الثّقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی و انّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض؛ (صدوق، 1405: 239)
من در میان شما دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را، و این دو هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که سر حوض بر من وارد شوند.
این روایت بر جدایی‌ناپذیری وجود اهل‌بیت از قرآن تا روز قیامت دلالت دارد و عترت پیامبر همان امامان دوازده‌گانه هستند و نه غیر آن‌ها. امام صادق از پدران گرامی‌اش از امام حسین چنین روایت می‌کند:
سئل أمیر المؤمنین _ صلوات الله علیه _ عن معنى قول رسول الله: إنی مخلف فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی من العترة فقال: أنا والحسن والحسین والأئمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم وقائمهم، لا یفارقون كتاب الله ولا یفارقهم حتى یردوا على رسول الله حوضه؛ (همو: 240 - 241)
از امیر مؤمنان از این فرمایش رسول خدا «انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» سؤال شد که عترت کیان‌اند؟ آن حضرت فرمود: من و حسن و حسین و امامان دوازده‌گانه از فرزندان حسین که نهمین آنان مهدی و قائم آن‌هاست. آنان از کتاب خدا جدا نمی‌شوند و کتاب خدا نیز از آنان جدا نمی‌شود تا این‌که بر پیامبر خدا در کنار حوضش وارد شوند.
بنابر این طبق فرمایش امام، آنان از قرآن جدا نمی‌شوند و این یعنی این‌که اگر غیر از اینان امامان مردم شوند میان قرآن و این امامان معصوم جدایی افتاده، پس در آینده امامان معصوم پشت سر هم تا روز قیامت خواهند آمد و این همان چیزی است که پیامبر خدا در خطبه‌ای که در آخرین روز از حیات مبارکش ایراد فرمود به آن اشاره نمود:
قال علی: أنشدكم الله، أتعلمون أن رسول الله قام خطیباً _ ولم یخطب بعدها _ وقال: «یا أیها الناس! إنی قد تركت فیكم أمرین لن تضلوا ما تمسكتم بهما: كتاب الله وعترتی أهل بیتی، فإنه قد عهد إلی اللطیف الخیبر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض»؟ فقالوا: اللّهم نعم، قد شهدنا ذلك كله من رسول الله. فقال: حسبی الله. فقام الاثنا عشر من الجماعة البدریین فقالوا: نشهد أن رسول الله حین خطب فی الیوم الذی قبض فیه قام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال: یا رسول الله! أكل أهل بیتك؟ فقال: لا ولكن أوصیائی، أخی منهم ووزیری ووارثی وخلیفتی فی أمتی و ولی كل مؤمن بعدی وأحد عشر من ولده، هذا أولهم وخیرهم ثم ابنای هذان _ وأشار بیده إلى الحسن والحسین _ ثم وصی ابنی یسمى باسم أخی علی وهو ابن الحسین، ثم وصی علی وهو ولده واسمه محمد، ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علی بن موسى، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم محمد بن الحسن مهدی الأمة. اسمه كاسمی وطینته كطینتی، یأمر بأمری وینهى بنهیی، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً كݡما ملئت ظلماً وجوراً. یتلو بعضهم بعضاً، واحداً بعد واحد حتى یردوا علی الحوض، شهداء الله فی أرضه وحججه على خلقه. من أطاعهم أطاع الله ومن عصاهم عصى الله. فقام باقی السبعین البدریین ومثلهم من الآخرین فقالوا: ذكرتنا ما كݡنا نسینا، نشهد أنا قد سمعنا ذلك من رسول الله.
ثم قال علی لأبی الدرداء وأبی هریرة ومن حوله: أیها الناس! أتعلمون أن الله تبارك وتعالى أنزل فی كتابه إِنَّمَا یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً فجمعنی رسول الله وفاطمة والحسن والحسین معه فی كسائه وقال: «اللّهم هؤلاء عترتی وخاصتی وأهل بیتی، فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً». فقالت أم سلمة: وأنا یا رسول الله؟ فقال: «إنك على خیر، وإنما أنزلت فی وفی أخی علی وابنتی فاطمة وفی ابنی الحسن والحسین وفی تسعة أئمة من ولد الحسین ابنی _ صلوات الله علیهم _ خاصة لیس معنا غیرنا». فقام كلهم فقالوا: نشهد أن أم سلمة حدثتنا بذلك، فسألنا عن ذلك رسول الله فحدثنا به كما حدثتنا أم سلمة به؛ (هلالی، بی‌تا: 300)
امام علی فرمود: شما را به خداوند سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که پیامبر خدا در آخرین خطبه خود فرمود: «ای مردم، من در میان شما دو چیز باقی گذاشتم که مادامی که به آن‌ها چنگ زنید هرگز گمراه نمی‌شوید؛ کتاب خدا و عترتم اهل بیتم را؛ زیرا خداوند لطیف و دانا به من خبر داد که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که نزد حوض بر من وارد شوند.»؟ گفتند: به خدا آری، ما تمام این ماجرا را از پیامبر خدا مشاهده کردیم. امام فرمود: خدا برایم کافی است. پس دوازده نفر از اهل بدر به‌پا خاستند و گفتند: گواهی می‌دهیم که پیامبر خدا در روز رحلت خطبه خواند و عمر بن خطاب غضبناک‌ به‌پا خاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا، آیا مقصود همه اهل‌بیت شماست؟ آن حضرت فرمود: خیر، مقصود اوصیای من است که برادر و وزیر و وارث و جانشین من در امتم و ولیّ هر مؤمنی پس از من از آن‌هاست و نیز یازده فرزند از نسل او، او اولین و بهترین آن‌هاست. سپس این دو فرزندم _ واشاره به حسن و حسین کردند _ سپس وصی پسرم که هم‌نام بردارم علی است و او پسر حسین است. سپس وصی علی که نامش محمد است. سپس جعفر پسر محمد، سپس موسی پسر جعفر، سپس علی پسر موسی، سپس محمد پسر علی، سپس علی پسر محمد، سپس حسن پسر علی، سپس محمد پسر حسن مهدی امت که هم‌نام من است و طینتش مانند طینت من است. به امر من دستور می‌دهد و از نهی من نهی می‌کند زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همچنان که آکنده از ظلم و ستم شده است. این‌ها پشت سر هم می‌آیند یکی پس از دیگری، تا این‌که نزد حوض بر من وارد شوند. آنان شاهدان خداوند در زمین هستند و حجت‌های او بر خلقش. کسی که آنان را اطاعت کند خداوند را اطاعت کرده و کسی که از آن‌ها تمرد کند از خدا سرپیچی کرده است. پس بقیه هفتاد نفر از اهل بدر و نیز به همین تعداد از دیگران به‌پا خاستند و گفتند: آن‌چه را فراموش کرده بودیم به یادمان آوردی! گواهی می‌دهیم که ما این را از پیامبر خدا شنیدیم. سپس علی به ابی‌الدرداء و ابوهریره و کسانی که اطرافش بودند فرمود: ای مردم، آیا می‌دانید خداوند بلندمرتبه در کتابش این آیه را نازل فرمود که: «خدا چنین می‌خواهد که هر پلیدی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»؟ پس پیامبر خدا من و فاطمه و حسن و حسین را در عبای خود گردآورد و فرمود: «خداوندا، ‌اینان خاندان من و خواص من و اهل‌بیت من‌اند؛‌ پس پلیدی را از آنان ببر و پاکشان گردان!» ام سلمه عرض کرد: ای پیامبر خدا، من هم؟ حضرت پاسخ داد: «تو بر خیر هستی، ولی این آیه فقط درباره من و دخترم فاطمه و دو پسرم حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین نازل شده است و غیر از ما هیچ کس با ما شریک نیست.» پس همه به‌پا خاستند و گفتند: ما گواهی می‌دهیم ام سلمه این‌چنین بر ما روایت کرد و از پیامبر نیز در این‌باره پرسش کردیم و آن حضرت نیز مثل ام‌سلمه برایمان روایت فرمود.
ملاحظه می‌شود که پیامبر خدا اهل‌بیت را در معصومین چهارده‌گانه که آخرینشان مهدی است منحصر فرمود، با واژه «انّما» که ادات حصر است و کلمه «خاصه» یعنی آیه تطهیر اختصاص به معصومین چهارده‌گانه دارد و عبارت «لیس معنا غیرنا».
دیگربار تأکید می‌کنیم این‌که پیامبر در روایت سابق تصریح فرمود که «برخی از این امامان دوازده‌گانه پشت سر هم یک به یک می‌آیند تا این‌که نزد حوض بر من وارد شوند» دلیل روشنی بر این است که رجعت پس از حجت بن الحسن المهدی رخ می‌دهد. (طالب‌الحق، 1432: 128)
پاسخ طرفداران احمد بصری
یکی از طرفداران احمد بصری در پاسخ استدلال یاد شده چنین نوشته است:
این استدلال باطل است؛ چرا که مهدیین نیز از عترت هستند. و اما این‌که برخی از روایات، دوازده امام را در سیاق حدیث ذکر کرده‌اند، اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌کند و ائمه آن مقداری که مردم در زمانشان نسبت به آن تکلیف داشتند را ذکر کرده‌اند و این همان پاسخی است که در حدیث تطهیر داده می‌شود، افزون براین‌که عدد مفهوم مخالف ندارد. اما این سخن که در حدیث از اسلوب حصر استفاده شده پاسخش این است که انّما همیشه بر حصر دلالت ندارد و این سیاق است که این را مشخص می‌کند. به عنوان نمونه، آیه إِنَّمَا أَنتَ نَذيرٌ معنایش این نیست که آن حضرت بشیر نیست و ممکن است مقصود از جمله «وإنما أنزلت فی وفی أخی علی وابنتی فاطمة وفی ابنی الحسن والحسین وفی تسعة أئمة من ولد الحسین ابنی _ صلوات الله علیهم _ خاصة لیس معنا غیرنا» این باشد که این افراد مصداق اعلای این آیه هستند، نه این‌که تمام مصادیق آن هستند و این شیوه‌ای است که فصحای عرب آن را به کار می‌برند. ابوالعلا معری در کلام مشهورش چنین گفته است: «البحتری و ابوتمام حکیمان و انما الشاعر المتبنی.» در حالی که شعرا منحصر در متبنی نیستند و مقصود او این بوده است که او مصداق بارز شعراست. همین‌طور ممکن است مقصود از «غیر» در جمله «لیس معنا غیرنا» افراد موجود در خارج مثل فلان و فلان باشد که مردم آنان را منصوب کرده بودند و ممکن است برای بیرون کردن زنان باشد تا این شبهه در ذهن برخی وارد نشود. پس این روایت یک قضیه خارجیه است نه حقیقیه.
سخن آخر این‌که حدیث درصدد تعیین کسانی است که این درباره آنان نازل شده است و نه تعیین تعداد ائمه و همین‌طور پیامبر آن مقداری را که نسبت به آن تکلیف داشته‌اند بیان کرده‌اند و اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌کند.
نقد و بررسی
نویسنده یادشده به اصل استدلال پیش‌گفته پی نبرده است؛ زیرا در روایت یادشده چنین آمده است:
سئل أمیر المؤمنین _ صلوات الله علیه _ عن معنى قول رسول الله: إنی مخلف فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی من العترة، فقال: أنا والحسن والحسین والأئمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم وقائمهم، لا یفارقون كتاب الله ولا یفارقهم حتى یردوا على رسول الله حوضه.
چنان‌که ملاحظه می‌شود، ضمیر «لایفارقون» و «لایفارقهم» به افراد مذکور در روایت برمی‌گردد و نه عترت؛ زیرا عترت مؤنث است. بنابر این طبق فرمایش امام علی این 12 نفر از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن نیز از آن‌ها جدا نمی‌گردد. بنابراین تا روز قیامت در کنار قرآن یکی از این 12 نفر وجود دارد و در نتیجه هنگام رحلت امام مهدی یکی دیگر از این 12نفر زنده خواهد بود. بر این اساس این سخن که مهدیین هم از عترت هستند و اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌کند و... نقض کننده مطلب مورد نظر ما نیست. به عبارت دیگر، مستشکل گمان کرده است ضمیرهای یادشده به عترت برمی‌گردند و در نتیجه وقتی این روایت به جدا نشدن قرآن از عترت حکم می‌کند، می‌توان به قرینه روایات مهدیین، ذکر عدد 12 را از باب مصداق اکمل دانست؛ در حالی که مرجع ضمیرهای یادشده، افراد مذکور در روایت‌اند و امام علی در این روایت، به صراحت 12نفر را مصادیق عترت معرفی می‌کند و در ادامه تصریح می‌فرماید که قرآن از این 12نفر جدا نشده و اینان نیز همیشه با قرآن هستند. بنابراین حتی اگر این ادعا را بپذیریم که افراد دیگری نیز وجود دارند که جزو عترت محسوب می‌شوند و امام تنها نمونه‌های کامل را بیان فرموده است، ولی به حسب فرمایش امام علی مسئله همراهی با قرآن، مخصوص 12 نفر یادشده در این روایت است و در نتیجه در زمان پایان یافتن حیات امام مهدی دست‌کم یکی دیگر از این 12 نور مقدس در دنیای مادی حضور خواهد داشت. در نتیجه، رجعت در دو ران امام مهدی آغاز خواهد شد و اعتقاد به جانشینی فرزندان امام مهدی از آن حضرت با این روایات در تعارض خواهد بود.
روایت دیگری مطلب پیش‌گفته را چنین تأیید می‌کند:
الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه محمد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی قال: سئل أمیر المؤمنین _ صلوات الله علیه _ عن معنى قول رسول‌الله: إنی مخلف فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی من العترة فقال: أنا والحسن والحسین والأئمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم وقائمهم، لا یفارقون كتاب الله ولا یفارقهم حتى یردوا على رسول الله حوضه؛ (صدوق، 1405: 240 - 241)
امام صادق از پدران خود چنین روایت می‌کند که از امیر مؤمنان درباره این فرمایش پیامبر خدا: «من در میان شما دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترتم.» سؤال شد که عترت کیان‌اند؟ امام فرمود: من و حسن و حسین و امامان نه‌گانه از نسل حسین که نهمین آن‌ها مهدی و قائم آن‌هاست. اینان از کتاب خدا جدا نمی‌شوند و کتاب خدا نیز از آنان جدا نمی‌شود تا این‌که نزد حوض [کوثر] بر پیامبر خدا وارد شوند.
در این حدیث ضمیر «لایفارقون» به «أنا والحسن والحسین والأئمة التسعة من ولد الحسین» برمی‌گردد. بنابراین طبق فرمایش امام علی، امام حسین، امام سجاد، امام باقر و امام صادق قرآن تا روز قیامت _ که زمان ورود بر حوض کوثر است _ از امامان دوازده‌گانه جدا نخواهد شد، در حالی که لازمه نظریه مهدیان پس از امام مهدی جداشدن امامان دوازده‌گانه از قرآن دست‌کم در بخشی از زمان (زمان رحلت امام مهدی تا آغاز رجعت) خواهد بود.
نتیجه
چنان‌که گذشت، اساس استدلال احمد بصری بر این مطلب استوار بود که در کنار روایات رجعت، روایاتی وجود دارد که می‌گویند: دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی به ترتیب اوصیا و جانشینان آن حضرت خواهند شد و اگر بخواهیم بین این دو دسته جمع کنیم، باید بگوییم مقصود از «مهدی» در روایات رجعت، دوازدهمین مهدی از فرزندان امام مهدی است. در این صورت، هم تعارض برداشته شده و هم هر دو دسته روایت اخذ شده است. پاسخ مطلب یادشده نیز این بود که درست است که می‌توان به دلیل وجود قرینه‌ای از ظاهر روایتی دست کشید، اما این مطلب مربوط به جایی است که قراین داخلی روایت، مخالف با آن معنای خلاف ظاهر نباشند؛ ولی هنگامی که در متن روایت قراینی وجود داشت که در تعارض با معنای خلاف ظاهر مورد نظر بود. افزون بر این‌که نفس خلاف ظاهر بودن، دلیلی بر عدم اراده شدن آن، از سوی متکلم است، قراین داخلی یادشده نیز دلیل مضاعفی است که نشان می‌دهد متکلم معنای خلاف ظاهر مورد نظر را اراده نکرده است.
مطلب مورد بحث نیز از این قبیل است؛ زیرا با وجود تصریحات و قراین داخلی‌ای که در روایات دسته دوم (دلایل خاص) وجود داشت، حمل واژه‌های «مهدی» و «قائم» موجود در این روایات بر مهدی دوازدهم از نسل امام مهدی امکان‌پذیر نیست.
به تعبیر دیگر، این‌که گفته می‌شود می‌توان به دلیل وجود قرینه‌ای دست از ظاهر روایتی کشید، مربوط به جایی است که روایت ظرفیت این دست کشیدن را داشته باشد و به تعبیر فنی، ظهور در یک معنا داشته باشد، نه این‌که صریح در آن معنا باشد. به عنوان مثال، صیغه امر، ظهور در وجوب دارد، نه این‌که تصریح به وجوب باشد؛ مثلاً «اغتسل فی الجمعة» ظاهر در وجوب غسل جمعه است و نه تصریح به آن. به همین دلیل اگر در روایتی وارد شده بود که «غسل الجمعة لیس بفریضة» این روایت می‌تواند قرینه‌ای باشد که بر اساس آن، از ظاهر «اغتسل فی الجمعة» دست برداریم و بگوییم مراد از آن، استحباب غسل جمعه است؛ چون صیغه امر در طلب غیر الزامی نیز به کار می‌رود؛ در حالی که در روایات مورد بحث، ظرفیت دست کشیدن از ظاهر وجود ندارد. مثلاً وقتی در روایتی وارد شده است که اصحاب کهف در زمان امام مهدی رجعت می‌کنند، دلالت این حدیث بر رجعت اصحاب کهف از باب ظهور نیست، بلکه از باب تصریح است. بنابر این، روایت یادشده این ظرفیت را ندارد که بگوییم مقصود از آن، رجعت مثل اصحاب کهف است و کسی که این روایت را به معنای رجعت مثل اصحاب کهف به شمار می‌آورد، از ظاهر روایت دست برنداشته، بلکه صریح روایت را کنار گذاشته است.
یا اگر در روایتی پس از تصریح به ائمه دوازده‌گانه، تصریح شده است که قرآن از این 12 نفر جدا نمی‌شود، نمی‌توان به استناد روایات دیگر مدعی شد ذکر 12 امام از باب بیان مصداق اکمل است؛ زیرا بازگشت این سخن به این است که در برهه‌ای از زمان، میان قرآن و امامان دوازده‌گانه جدایی بیفتد و این دست برداشتن از ظاهر نیست، بلکه مخالفت با تصریح روایت است؛ یعنی دلالت این روایت بر عدم افتراق بین قرآن و دوازده امام از باب ظهور نیست که ظرفیت دست کشیدن و حمل بر خلاف را دارد، بلکه از باب صراحت است.
با توجه به آن‌چه گذشت، روایت علی بن ابی‌حمزه از امام باقر نیز پاسخ خواهد یافت؛ زیرا اولاً در این روایت از کسی که امام حسین بر او رجعت می‌کند، با عنوان «امام» یادشده است و احمد بصری دست‌کم در زبان معتقد است فرزندان امام مهدی امام نیستند، بلکه مهدی و قائم هستند. بنابر این اطلاق واژه «امام» بر کسی که در زمان او امام حسین رجعت می‌کند، خود دلیلی است بر این‌که او فرزند امام مهدی نیست. ثانیاً با توجه به آن‌چه گذشت، روشن شد که حمل روایات رجعت بر مهدی بیست و چهارم به دلیل مخالفت با تصریح روایات امکان‌پذیر نیست. بنابر این روایت مورد نظر نیز نمی‌تواند در این‌باره تأثیرگذار باشد و در نتیجه این روایت با روایاتی که بر فرزند داشتن امام مهدی دلالت دارد در تعارض است و زحمت بیرون آمدن از این تعارض بر عهده احمد بصری که خود را فرزند امام مهدی می‌پندارد خواهد بود و اوست که باید برای حل این تعارض پاسخی دست و پا کند.
آن‌چه گذشت را می‌توان در این جمله خلاصه کرد که دسته‌ای از روایات، از آغاز شدن رجعت ائمه در دوران امام مهدی سخن می‌گویند و برخی دیگر بر وجود مهدیانی از نسل امام مهدی دلالت دارند. احمد بصری معتقد است میان این دو دسته تعارضی نیست؛ چرا که به قرینه روایات دسته دوم، مقصود از مهدی در دسته نخست روایات، دوازدهمین مهدی از نسل امام مهدی است و پاسخ ما این بود که دلالت بسیاری از روایات دسته نخست بر آغاز شدن رجعت در دوران امام مهدی از باب تصریح است و نه از باب ظهور تا بتوان از آن دست برداشت و در بسیاری از روایات ظرفیت چنین تفسیری وجود ندارد. بنابر این میان دو دسته روایات یادشده، همچنان تعارض برقرار است.
آن‌چه می‌تواند این تعارض ظاهری را حل کند، روایتی است که درآن تصریح شده است مهدیانی که پس از امام مهدی می‌آیند، گروهی از شیعیان هستند که دعوت به موالات اهل‌بیت می‌کنند:
عن أبی بصیر قال: قلت للصادق جعفر بن محمد: یا ابن رسول الله! إنی سمعت من أبیك أنه قال: یكون بعد القائم اثنا عشر مهدیاً. فقال: إنما قال: اثنا عشر مهدیاً، و لم یقل: إثنا عشر إماماً، ولكنهم قوم من شیعتنا یدعون الناس إلی موالاتنا و معرفة حقنا؛ (صدوق، 1405: 358)
ابوبصیر می‌گوید: به امام صادق گفتم: ای فرزند رسول خدا، من از پدر شما شنیدم كه می‏فرمود: پس از قائم، دوازده مهدی خواهد بود. امام صادق فرمود: دوازده مهدی گفته است، نه دوازده امام؛ آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند كه مردم را به موالات و معرفت حقّ ما می‏خوانند.
بنابر این ظاهر روایاتی که از آغاز شدن رجعت در زمان امام مهدی سخن می‌گویند پذیرفته می‌شود و مقصود از روایاتی که از وجود مهدیانی پس از امام مهدی خبر می‌دهند این است که پس از آن حضرت، گروهی از شیعیان خواهند بود که مردم را به موالات و معرفت اهل‌بیت فرامی‌خوانند. اگر این تفسیر پذیرفته شود، تعارض یادشده از میان خواهد رفت و اگر پذیرفته نشود، میان روایات رجعت و نظریه مهدیان پس از امام مهدی همچنان تعارض برقرار خواهد بود و وقتی تعارض برقرار باشد روایات رجعت به دلیل این‌که از نظر تعداد بیشتر از روایات مهدیین است و نیز به دلیل هماهنگی با روایات ائمه اثناعشر و... مقدم‌اند و روایات مهدیین از گردونه اعتبار خارج می‌شوند و در خوشبینانه ترین فرض‌ها، اگر دو دسته روایت مورد نظر از همه نظر با هم برابر باشند، حکم به تساقط هر دو دسته می‌شود و باز هم روایات مهدیین از اعتبار می‌افتند. در نتیجه در هر دو صورت روایات مهدیین از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و به آن‌ها نمی‌توان تمسک جست. بنابر این افزون بر دلایل دیگری که در جای خود اقامه شده است، تعارض روایات مهدیین با روایات رجعت دلیلی دیگری بر بطلان اعتقاد به مهدیین است.
در پایان تذکر این نکته ضروری است که از آن‌جا که احمد بصری مشی اخباری دارد و به هر روایتی در هر کتاب و با هر سند استدلال می‌کند از باب قاعده الزام در مقام نقد او به شیوه مقبول او مشی شد و البته این به معنای پذیرش همه روایات و مطالب پیش‌گفته نیست و چه‌بسا برخی از روایاتی که در نقد دیدگاه احمد بصری به آن استناد شد در صورت نقد سندی و دلالی مورد پذیرش ما قرار نگیرد، لیکن به‌کارگیری این شیوه در مقام ابطال ادعای احمد بصری که خود چنین شیوه‌ای دارد درست و بدون اشکال است.
منابع
_ احمد الحسن، احمد بن اسماعیل، المتشابهات، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ اول، 1431ق.
_ آیتی، نصرت‌الله، «نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن»، فصل‌نامه مشرق موعود، سال هفتم، ش25، بهار 1392ش.
_ بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، تحقیق: سید علی عاشور، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
_ حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، تحقیق: مشتاق المظفر، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
_ خزاز قمی، علی، کفایة الاثر، تحقیق: کوه‌کمرى، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.
_ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت، مؤسسة البلاغ، چاپ چهارم، 1411ق.
_ شهبازیان، محمد، «بررسی برخی ادلۀ روایی احمد بصری؛ یمانی دروغین»، فصل‌نامه مشرق موعود، سال هفتم، ش27، پاییز 1392ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، علل الشرایع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ق.
_ کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1405ق.
_ طالب الحق، دعوة احمد الحسن بین الحق و الباطل، بی‌جا، بی‌نا، 1432ق.
_ طبری (شیعی)، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، چاپ اول، 1413ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت،1404ق
_ الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
_ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1411ق.
_ العلاء، سالم، الرجعة ثالث ایام الله الکبری، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ اول، 1433ق.
_ کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1403ق.
_ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علی‌اكبر غفاری، تهران، دار الكتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1363ش.
_ كورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
_ هلالی، سلیم بن قیس، كتاب سلیم بن قیس، تحقیق: محمد باقر انصاری، بی‌جا، نشر
محقق، بی‌تا.
_ shakhsighablazemam ، مجموعه کتب انصار امام المهدی.
https://ayandehroshan.ir/vdcca4q482bq1.la2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما